تماشاگه

درباره وبلاگ
تماشاگه

تماشاگه، گلچین زیباترین شعرها و متون ادبی ایران و جهان ، فقط زیباترین ها!!! از شنیدن نظرات شما خوشحال میشویم

آخرین نظرات
نویسندگان

۱۲۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «زیباترین غزلهای فارسی» ثبت شده است

می توانی بروی قصه و رویا بشوی

راهی دورترین نقطه‌ی دنیا بشوی

 

ساده نگذشتم از این عشق خودت می‌دانی

من زمینگیر شدم تا تو، مبادا بشوی

 

آی! مثل خوره این فکر عذابم می‌داد؛

چوب ما را بخوری، ورد زبان‌ها بشوی

 

من و تو مثل دو تا رود موازی بودیم

من که مرداب شدم، کاش تو دریا بشوی

 

دانه‌ی برفی و آنقدر ظریفی که فقط

باید از این طرف شیشه تماشا بشوی

 

گره‌ی عشق تو را هیچ کسی باز نکرد

تو خودت خواسته بودی که معما بشوی

 

درجهانی که پر از وامق و مجنون شده است

می‌توانی عذرا باشی، لیلا بشوی

 

می‌توانی فقط از زاویه ی یک لبخند

در دل سنگ‌ترین آدم‌ها جا بشوی

 

بعد از این، مرگ نفس‌های مرا می‌شمرد

فقط از این نگرانم که تو تنها بشوی

شاعر : مهدی فرجی

وقت است که بنشینی و گیسو بگشایی

تا با تو بگویم غم شب های جدایی

 

بزم تو مرا می طلبد، آمدم ای جان

من عودم و از سوختنم نیست رهایی

 

تا در قفس بال و پر خویش اسیرست

بیگانه ی پرواز بود مرغ هوایی

 

با شوق سرانگشت تو لبریز نواهاست

تا خود به کنارت چه کند چنگ نوایی

 

عمری ست که ما منتظر باد صباییم

تا بو که چه پیغام دهد باد صبایی

 

ای وای بر آن گوش که بس نغمه ی این نای

بشنید و نشد آگه از اندیشه ی نایی

 

افسوس بر آن چشم که با پرتو صد شمع

در آینه ات دید و ندانست کجایی

 

آواز بلندی تو و کس نشنودت باز

بیرونی ازین پرده ی تنگ شنوایی

 

در آینه بندان پریخانه ی چشمم

بنشین که به مهمانی دیدار خود آیی

 

بینی که دری از تو به روی توگشایند

هر در که براین خانه ی آیینه گشایی

 

چون سایه مرا تنگ در آغوش گرفته ست

خوش باد مرا صحبت این یار سرایی

شاعر : هوشنگ ابتهاج(سایه)

سالها عاشق یک شخص مجازی سخت است

در خیالات خودت قصر بسازی، سخت است

 

مثل این است که کودک شده باشی، آن‌وقت

هی تو را باز نگیرند به بازی، سخت است

 

اینکه دنبال کنی سایه‌ی مجهولی را

تا به هم‌خوردن خط‌های موازی، سخت است

 

این‌که یک عمر بدون تو قدم بردارم

بین دروازه‌ی سعدی و نمازی، سخت است

 

گاه جغرافی چشمان تو خیلی ساده‌ست

گاه اثبات تو از راه ریاضی، سخت است

 

زیر پیراهن گل مخملی‌ات پیچیده‌ست

عطر نارنج ولی دست‌درازی، سخت است 

شاعر : عبدالحسین انصاری

تاریخ لای چرخ زمان گیر می کند

تقویم روی فصل خزان گیر می کند

 

وقتی کنار حوض وضو تازه می کنی

در سینه ی مناره اذان گیر می کند

 

این قدر ابروان خودت را گره نزن

آرش میان این دو کمان گیر می کند

 

هربار پلک می زنی انگار ناگهان

دریا درون قطره چکان گیر می کند

 

در کوچه ها بدون هدف راه می روم

از راه می رسی و زبان گیر می کند

 

از شهر کوچ میکنی و لقمه های نان

یک باره در گلوی جهان گیر می کند

 

در پارک ها مجسمه ها پیر میشوند

در پخش ها نوار بنان گیر می کند

 

هر شب برای عطر تنت آه می کشد

پیراهنی که در چمدان گیر می کند.

شاعر : عبدالحسین انصاری

خدا یک شب ترا در سینه ی من زاد باور کن

یقینی در گمان پیچید و دستم داد، باور کن

 

تو مثل هرچه هستی در درون من نمیگنجی

مرا ویرانه کردی خانه ات آباد! باور کن

 

اگرچه بر دلم بارید طوفان عظیم شک

پلی بین دل ما بود از پولاد، باور کن

 

نمی فهمم زبان واژه های آتشینت را

رهایی مثل یک آشوب، یک فریاد باور کن

 

تو از نسل عقیم گریه های رفته از یادی

که تنهایی تو را در چشم هایم زاد، باور کن

شاعر : عبد الجبار کاکایی

من از عهد آدم تو را دوست دارم

از آغاز عالم تو را دوست دارم

 

چه شبها من و آسمان تا دم صبح

سرودیم نم نم: تو را دوست دارم

 

نه خطی، نه خالی! نه خواب و خیالی

من ای حس مبهم تو را دوست دارم

 

سلامی صمیمی تر از غم ندیدم

به اندازه ی غم تو را دوست دارم

 

بیا تا صدا از دل سنگ خیزد

بگوییم با هم: تو را دوست دارم

 

جهان یک دهان شد هم آواز با ما:

تو را دوست دارم، تو را دوست دارم

شاعر : قیصر امین پور

دوش ، از دل شـــوریده سراغی نگرفتی

بر سینه، غمی هشتی و داغی نگرفتی

 

ای چشــــم و چـراغ شب تاریک فــریدون

افتادم و دستــــم به چــــراغـی نگرفتـی

 

پاییز دل انگیـــــز سبکسـایه ، گذر کــــرد

بر کــــام دلم ، گوشـــه ی باغی نگرفتی

 

روزان و شبانت ، همه در مشغلـه بگذشت

لختی ننشستــــی و فــــراغــی نگرفتی

 

در حســرت آغوش تو خون شد دل و یکروز

در بازوی مـــــــن ، دامن راغـــی نگرفتی

 

برگو چه شدای بلبل خوش نغمه که از لطف

دیگــــر خبر از لانه ی زاغــــی نگــــرفتی

 

گلـزار فــــریدونی و این طرفه که یک عمر

بوییــــدت و او را به دمــــاغی نگــــرفتی

شاعر : فریدون توللی