تماشاگه

درباره وبلاگ
تماشاگه

تماشاگه، گلچین زیباترین شعرها و متون ادبی ایران و جهان ، فقط زیباترین ها!!! از شنیدن نظرات شما خوشحال میشویم

آخرین نظرات
نویسندگان

وقت است که بنشینی و گیسو بگشایی

تا با تو بگویم غم شب های جدایی

 

بزم تو مرا می طلبد، آمدم ای جان

من عودم و از سوختنم نیست رهایی

 

تا در قفس بال و پر خویش اسیرست

بیگانه ی پرواز بود مرغ هوایی

 

با شوق سرانگشت تو لبریز نواهاست

تا خود به کنارت چه کند چنگ نوایی

 

عمری ست که ما منتظر باد صباییم

تا بو که چه پیغام دهد باد صبایی

 

ای وای بر آن گوش که بس نغمه ی این نای

بشنید و نشد آگه از اندیشه ی نایی

 

افسوس بر آن چشم که با پرتو صد شمع

در آینه ات دید و ندانست کجایی

 

آواز بلندی تو و کس نشنودت باز

بیرونی ازین پرده ی تنگ شنوایی

 

در آینه بندان پریخانه ی چشمم

بنشین که به مهمانی دیدار خود آیی

 

بینی که دری از تو به روی توگشایند

هر در که براین خانه ی آیینه گشایی

 

چون سایه مرا تنگ در آغوش گرفته ست

خوش باد مرا صحبت این یار سرایی

شاعر : هوشنگ ابتهاج(سایه)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی