من از عقرب نمی ترسم ولی از نیش می ترسم ندارم شکوه از بیگانگان از خویش می ترسم
از آن گرگی که می پوشد لباس میش می ترسم
من از گندم نمایان ارادت کیش می ترسم
من از این آتش افروزان صلح اندیش می ترسم
ز می خوردن ندارم بیم از مستیش می ترسم
من از اعمال زشت خلق نادرویش می ترسم
مراازمرگ باکی نیست از سختیش می ترسم
ولیکن از زبان خویش بیش از پیش می ترسم |
شاعر : ژولیده نیشابوری |