بر زمین افتاده پخشیده ست دست و پا گسترده تا هر جا از کجا؟ کی؟ کس نمیداند و نمیداند چرا حتی سالها زین پیش این غم آور وحشت منفور را خیام پرسیده ست وز محیط فضل و شمع خلوت اصحاب هم هرگز هیچ جز بیهوده نشنیده ست کس نداند کی فتاده بر زمین این خلط گندیده وز کدامین سینهٔ بیمار عنکبوتی پیر را ماند، شکم پر زهر و پر احشا مانده، مسکین، زیر پای عابری گمنام و نابینا پخش مرده بر زمین، هموار دیگر آیا هیچ کرمکی در هیچ حالی از دگردیسی به چنین پیسی تواند بود؟ من پرسم ، کیست تا پاسخ بگوید از محیط فضل خلوت یا شلوغی کیست؟ چیست؟ من میپرسم این بیهوده این تاریک ترس آور ، چیست؟ |
شاعر : اخوان |