تماشاگه

درباره وبلاگ
تماشاگه

تماشاگه، گلچین زیباترین شعرها و متون ادبی ایران و جهان ، فقط زیباترین ها!!! از شنیدن نظرات شما خوشحال میشویم

آخرین نظرات
نویسندگان

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «رباعی و دوبیتی» ثبت شده است

آن را که جفا جوست نمی باید خواست

سنگین دل و بد خوست نمی باید خواست

 

مارا ز تو غیر از توتمنایی نیست

از دوست به جز دوست نمی باید خواست

ای جلوهٔ برق آشیان سوز تو را

ای روشنی شمع شب‌افروز تو را

 

زآن روز که دیدمت شبی خوابم نیست

ای کاش ندیده بودم آن روز تو را

یا عافیت از چشم فسونسازم ده

یا آن که زبان شکوه پردازم ده

 

یا درد و غمی که داده‌ای بازش گیر

یا جان و دلی که برده‌ای بازم ده

جانم به فغان چو مرغ شب می آید

وز داغ تو با ناله به لب می آید

 

آه دل ما از آن غبار آلود است

کاین قافله ازدیار شب می آید

سـحـر خـنـدد بـه نـور زرد فـانـوس

پرستویی دهد بر جفت خود بوس

 

نــگــاهــم مــیــدود بــر نــیـمـه راه

تـو را دیـگـر نـخواهم دید افسوس

شاعر : فریدون مشیری

 

شـکـفـتـی چـون گـل و پـژمـردی از من

خــــزانــــم  دیــــدی  و  آزردی  از مـــن

 

بــه  آوردی،  وگــرنــه  بــا چــنــیـن نـاز

اگــر  دل  داشــتــم  مـی  بـردی از مـن

شاعر : هوشنگ ابتهاج

 

سـر زلـف تــو کــو؟ مــشــک تـرم کـو؟

لـب نـوشــت، شــراب و شــکــرم کـو؟

 

کـجـا شـد نــاز انــدامــت؟ کــجـا شـد؟

دریـغـا، شـاخـه ی نـیـلــــوفـــرم کـــو؟

شاعر : هوشنگ ابتهاج