مباش در پی کتمان... که این گناه تو نیست که عشق میرسد از راه و دل بخواه تو نیست
به فکر مسند محکم تری از این ها باش که عقل مصلحت اندیش تکیه گاه تو نیست
مباد گوش به اندرز عقل بسپاری فنا طبیعت عشق است و اشتباه تو نیست
سیاه بخت تر از موی سر به زیر تو باد! هر آنکه کشته ی ابروی سر به راه تو نیست
سیاه لشگر مویت شکست خورده مباد! نشان همدلی انگار در سپاه تو نیست
کشیده اند دل شهر را به بند و هنوز خیال صلح در این خیل رو سیاه تو نیست
هزار صحبت ناگفته در نگاه من است ولی دریغ که این شوق در نگاه تو نیست |
شاعر : علیرضا بدیع |