تماشاگه

درباره وبلاگ
تماشاگه

تماشاگه، گلچین زیباترین شعرها و متون ادبی ایران و جهان ، فقط زیباترین ها!!! از شنیدن نظرات شما خوشحال میشویم

آخرین نظرات
نویسندگان

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «درد» ثبت شده است

بازآی که چون برگ خزانم رخ زردی‌‌ست

با یاد تو دم ساز دل من دم سردی‌ست

 

گر رو به تو آورده‌ام از روی نیازی‌‌ست

ور دردسری می‌دهمت از سر دردی‌ست

 

از راهروان سفر عشق درین دشت

گلگونه سرشکیست اگر راهنوردى ست

 

 در عرصه اندیشه من با که توان گفت

سرگشته چه فریادی و خونین چه نبردیست

 

 غمخوار به جز درد و وفادار به جز درد

جز درد که دانست که این مرد چه مردیست

 

 از درد سخن گفتن و از درد شنیدن

با مردم بیدرد ندانی که چه دردی است؟

 

چون جام شفق موج زند خون به دل من

با این همه دور از تو مرا چهره زردی است

شاعر : مهرداد اوستا