تماشاگه

درباره وبلاگ
تماشاگه

تماشاگه، گلچین زیباترین شعرها و متون ادبی ایران و جهان ، فقط زیباترین ها!!! از شنیدن نظرات شما خوشحال میشویم

آخرین نظرات
نویسندگان

شکست و ریخت به خاک و به باد داد مرا

چنانکه گویی هرگز کسی نزاد مرا

 

مرا به خاک سپردند و آمدند و گذشت.

تکان نخورد درین بی کرانه آب از آب

ستاره می تابید.

بنفشه می خندید.

زمین به گرد سر آفتاب می گردید!

 

همان طلوع و غروب و

همان خزان و بهار

همان هیاهو

جاری به کوچه و بازار

همان تکاپو،

آن گیر و دار،

آن تکرار

همان زمانه

که هرگز نخواست شاد مرا!

 

نه مهر گفت و نه ماه

نه شب،نه روز،

که این رهگذر که بود و چه شد؟

نه هیچ دوست،

که این همسفر چه گفت و چه خواست

ندید، یک تن ازین همرهان و همسفران

که این گسسته!

غباری به چنگ باد هوا است!

تو ای سپرده دلم را به دست ویرانی!

همین تویی تو که ــ شاید ــ

دو قطره، پنهانی

ــ شبی که با تو درافتد غم پشیمانی ــ

سرشک تلخی در مرگ من می افشانی!

تویی

همین تو،

که می آوری به یادمرا

شاعر : فریدون مشیری

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی