سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت ، سرها در گریبان است کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را نگه جز پیش پا را دید ، نتواند که ره تاریک و لغزان است
وگر دست ِ محبت سوی کس یازی به اکراه آورد دست از بغل بیرون ؛ که سرما سخت سوزان است
نفس ، کز گرمگاه سینه می آید برون ، ابری شود تاریک چو دیوار ایستد در پیش چشمانت نفس کاین است ، پس دیگر چه داری چشم ز چشم دوستان دور یا نزدیک ؟
مسیحای جوانمرد من ! ای ترسای پیر ِ پیرهن چرکین ! هوا بس ناجوانمردانه سرد است آی
منم من ، میهمان هر شبت ، لولی وش مغموم
نه از رومم ، نه از زنگم ، همان بیرنگ بیرنگم حریفا ! میزبانا ! میهمان سال و ماهت پشت در چون موج می لرزد
تگرگی نیست ، مرگی نیست صدایی گر شنیدی ، صحبت سرما و دندان است من امشب آمدستم وام بگزارم فریبت می دهد ، بر آسمان این سرخی ِ بعد از سحرگه نیست و قندیل سپهر تنگ میدان ، مرده یا زنده
حریفا ! رو چراغ باده را بفروز ، شب با روز یکسان است سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت هوا دلگیر ، درها بسته ، سرها در گریبان ، دستها پنهان ، زمین دلمرده ، سقفِ آسمان کوتاه زمستان است . |
شاعر : اخوان |