تماشاگه

درباره وبلاگ
تماشاگه

تماشاگه، گلچین زیباترین شعرها و متون ادبی ایران و جهان ، فقط زیباترین ها!!! از شنیدن نظرات شما خوشحال میشویم

آخرین نظرات
نویسندگان

چه غریب ماندی ایدل نه غمی نه غمگساری

نه به انتظار یاری ، نه ز یار انتظاری

 

غم اگر به کوه گویم بگریزد و بریزد

که دگر بدین گرانی نتوان کشید باری

 

چه چراغ چشم دارد از شبان و روزان

که به هفت آسمانش نه ستاره ایست باری

 

دل من ! چه حیف بودی که چنین ز کار ماندی

چه هنر به کار بندم که نماند وقت کاری

 

نرسید آن ماهی که به تو پرتوی رساند

دل آبگینه بشکن که نماند جز غباری

 

همه عمر چشم بودم که مگر گلی بخندد

دگر ای امید خون شو که فرو خلید خاری

 

سحرم کشیده خنجرکه چرا شبت نکشتست

تو بکش که تا نیفتد دگرم به شب گذاری

 

به سرشک همچو باران زبرت چه برخورم من؟

که چو سنگ تیره ماندی همه عمر بر مزاری

 

چو به زندگان نبخشی تو گناه زندگانی

بگذار تا بمیرد به بر تو زنده واری

 

نه چنان شکست پشتم که دوباره سر بر آرم

منم آن درخت پیری که نداشت برگ و باری

 

سر بی پناه پیری به کنار گیر و بگذر

که به غیر مرگ دیر نگشایدت کناری

 

به غروب این بیابان بنشین غریب و تنها

بنگر وفای یاران که رها کنند یاری

شاعر : هوشنگ ابتهاج (سایه)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی