هـر چـنـد امـیـدی بـه وصـال تـو نـدارم یـک لـحـظـه رهـایـی ز خـیـال تو ندارم
ای چشمه ی روشن منم آن سایه که نقشی در آیــنــه ی چــشــم زلـال تـو نـدارم
مـی دانـی و می پرسیم ای چشم سخنگوی جـز عـشـق جـوابـی بـه سـوال تو ندارم
ای قـمـری هـم نـغـمـه دریـن باغ پناهی جـز سـایـه ی مـهـر پـر و بـال تـو ندارم
از خـویـش گـریـزانـم و سـوی تو شتابان بـا ایـن هـمـه راهـی بـه وصـال تو ندارم |
شاعر : شفیعی کدکنی |